داشتم شام می پختم.حبه آمد آشپزخانه و با آن برقِ شوق قشنگ توی چشمهایش گفت: مامان کیک بپزیم! 

برای چندمین بار توی این یکی دو هفته از زبانش میشنوم که تِیت! بپزیم.

نمی دانم چرا بچه ها اینقدر کیک پختن را دوست دارند؟ لابد به خاطر فرصتی که برای آرد بازی پیدا می کنند.


می گفتم ،،،، شیر نداشتیم ، دستش را گرفتم و رفتیم شیر خریدیم بعد با رسپی ای که دوست قشنگ مجازی ام برایم فرستاده بود کیک پختم.یعنی یک چیزی پختم که وقتی می گفتی کیک ، قابلمه و کفگیر و ملاقه به طرفش اشاره می کردند و می گفتند: اوناهاش! اونو میگه! 

خوشمزه و خوش عطر ، بدون اینکه خمیر شده باشد یا ته اش سوخته باشد ،،،  برای یک آدم مبتدی ، امیدوارکننده! 


اولا این موفقیت بزرگ را به خودم تبریک می گویم.ثانیا لقمان وار! به خودم - و اگر دوست داشتید به شما - سفارش می کنم که فرزندم! هیچ وقت از یاد گرفتن هیچ چیزی توی این دنیا ناامید نشو ، نترس! تو می توانی خیلی چیزها را یاد بگیری.تو از پس خیلی از کارها برمی آیی. 

ثالثا ندارد!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پاوربانک تبلیغاتی - هدایای تبلیغاتی راسا گیفت شنگ ***مهندس سید هادی مرتضوی فرد*** نظریات شخصی و مقالات خبرنگاری شرکت تولیدی سپهر سداد جام جم( شرکت پایا کیسه) کج کلاه خان Tony