می خواستم بروم خانه مامانم اینها؛ گفتم چی بپوشم چی نپوشم که مانتوی خردلی روی چوب لباسی داد کشید: مَنو! 

یادم نبود آخرین بار کی پوشیده بودمش ، شاید قبل از پاییز.


مانتو را برداشتم و پوشیدم اما چه پوشیدنی؛ دیدم یک جاهایی دکمه ها فقط به خاطر رودربایستی و گُلِ رویِ من است که بسته میشوند ، یک جاهایی هم راحت بسته میشوند اما بسته شدنشان جوریست که قلمبگی شکمِ نامحترم! هر چه بیشتر در معرض نمایش عمومی قرار میگیرد.


یک زیر سارافونی مشکی بلند داشتم ، زیر مانتو پوشیدم و بعد دکمه های مانتو را باز گذاشتم ، چادر هم که داشتم و تمام ،،، مشکل مانتوی در معرض ترکیدگی! حل شد.


شما فکر کرده اید طراح های لباس این مدل های عجیب و غریب را از کجا می آورند؟ از دل همین روزهای سخت.

من حدس می زنم طراح مانتوی بی دکمه و جلوباز یک روز آمده لباس بپوشد دیده دکمه های مانتو از شدت چاقی بسته نمیشود یا اگر بسته میشود شکم مبارک را می فرستد توی آفساید ، فکر کرده و ایده داده که مانتو دکمه نداشته باشد از لحاظ زیبایی! بهتر است.خدایی اینطوری نبوده؟شما حدس دیگری می زنید؟ 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کــــــــــــــرمان پاتـــــــــــــوق کامپیوترمیلاد با کیفیت 320 نمایندگی خرید ماشین اسپایدر دیوار رو کنترلی اصل شرکت سورنا ایده بارثاوا Heather دکوراسیون داخلی هوش مصنوعی سیمرغ خیال